اولین باری که عاشقت شدم یادته ؟
من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم ...
من به تو قول دادم دیگه هیچوقت سیب نخورم و تو هم قول دادی دور خودت پیله نزنی
ولی نمی دونم چی شد که من طاقت نیاوردم و فقط یه خورده سیب خوردم و تو هم از غصه دور خودت پیله بستی...
حالا دومین باره که عاشقت شدم
اما من هنوز یه کرم سیب هستم و تو یه پروانه خوشگل
تو پر زدی و رفتی و من موندم و سیب هایی که جایی برای خورده شدنشون نمونده ...
از هر چی سیبه منتنفرم

-----------------------------------------

نابینا گفت : دوستت دارم. ماه گفت تو که منو نمی بینی چطوری دوستم داری نابینا گفت اگه می دیدمت عاشق زیباییت می شدم اما الان که نمی بینمت عاشق خودت هستم

----------------------------------------

دختر گفت:زیبایی هایی هستند که به هزار زیبایی ظاهری می ارزند.
پسر گفت:چه حرفها!با این صورت زشت حرف از زیبایی می زند و چشم هایش را با غرور از دختربر گرفت. دختر گفت:به نظر من درون آدمها خیلی از ظاهرشان مهمتر است.
پسر برخاست و بی اعتنا به حرف های دختر رفت.اشک در چشمهای خوش رنگ دختر حلقه زد و پسر هرگز زیبایی رنگ چشمهای دختر را و از همه مهمتر زیبایی نجابتی را که نگذاشت به پسر بگوید چقدر صورت و اخلاقش ناهماهنگ و بد ترکیب است،ندید.

-----------------------------------------

گاهی وقتها از نردبان بالا میرویم تا دستهای خدا را بگیریم غافل از اینکه خدا پایین ایستاده ونرده ها رو محکم گرفته که ما نیفتیم

-----------------------------------------

روزی روزگاری، اهالی یک دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در روز موعود، همهء مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند و تنها یک پسر بچه با خودش چتر آورده بود و این یعنی ایمان